رابطه بین پیشرفت تحصیلی کودکان و ضریب هوشی IQ
اغلب خانواده ها هوش بچه ها را از نمرات درسی می سنجند یا به عبارتی این گونه معتقدند بچه هایی که نمرات بهتری می آورند باهوش ترند. آیا این می تواند ملاک خوبی برای سنجش هوش باشد؟
اگر زندگی برخی از نوابع بزرگ دنیا را بررسی کنیم نتیجه می گیریم که این سنجش کاملا اشتباه است. انیشتین و ادیسون نمونه های بارز آن هستند، بنابراین اگر فرزند شما در حال حاضر وضعیت تحصیلی مناسبی ندارد بهتر است به جای این که سریع به ضریب هوشی و IQ فرزندتان شک کنید عوامل دیگر را بررسی کنید.
مفهوم باهوش بودن چیست؟ معمولا اگر فردی بتواند برای مساله ای در مدت کمتری نسبت به دیگران راه حل صحیحی ارائه دهد به اصطلاح می گوییم فرد باهوش تر از دیگران است. در ادامه مقاله قصد دارم اشتباهاتی را که اغلب افراد در مقایسه هوش و پیشرفت تحصیلی کودکان دارند مورد بررسی قرار دهم. بنابراین ابتدا نگاهی اجمالی به مفهوم IQ می اندازیم.
لیست کامل انواع هوش
تعریف ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوش بهر، (IQ) عددی با میانگین 100 و واریانس 15 است. از این رو در رده بندی و تقسیم هوش، به صورت متوسط حدود 70 درصد از مردم دارای هوش میانگین، 12 درصد هوش بالاتر از میانگین، 2 درصد خیلی باهوش و 1 درصد افراد نابغه را تشکیل می دهند.
حال انواع هوش را بررسی می کنیم:
1 – هوش نوشتاری
معمولا نویسندگان دارای هوش نوشتاری بالایی هستند.
2 – هوش کلامی (زبانی)
معمولا افرادی که می توانند سخنرانی های جذاب تری داشته باشند از هوش کلامی بالاتری برخوردارند. بداهه گویی می تواند سنجش خوبی برای تشخیص این هوش باشد. کلمات به سرعت و با ترتیب خاصی بر زبان افرادی که هوش کلامی بالایی دارند جاری می شود.
3 – هوش عددی
نوعی توانایی ریاضی – منطقی است و معمولا هر قدر فرد از هوش عددی بالاتری برخوردار باشد رابطه بهتری با اعداد و ریاضیات و منطق برقرار می کند و با نظمی خاص در مغز این افراد حرکت می کنند.
4 – هوش فضایی
نوعی توانایی تجسم و عملیات فضایی است. افراد با بهره بالای هوش فضایی می توانند به راحتی ترسیم های سه بعدی، صفحه آرایی ها، ساخت نمونه ها و... را در مغز خود مجسم کنند. از طریق این هوش می توان نقشه را خواند و به مقصد رسید. مهندسان، ملوانان، معماران، مجسمه سازان، نقاشان، باغبانان و جراحان به وفور از این هوش بهره می برند.
5 – هوش میان فردی
توانایی مربوط به ارتباط با افراد و درک آنها یا به عبارتی یک نوع هوش اجتماعی است. این هوش، به درک بهتر احساس و افکار دیگران منجر می شود. فروشندگان موفق، سیاستمداران، معلمان، مشاوران، رهبران مذهبی و رهبران دیگر گروه ها باید هوش میان فردی بالایی داشته باشند.
6 – هوش درون فردی
هوش درون فردی توانیای درک و سر و کارداشتن با خود است، نام دیگر این هوش، بینش شخصی است. درک خود همه ما بسیار مهم است. افرادی که با خود سازگارند هوش بین فردی زیادی دارند و کسانی که با خود در جنگ اند، در این بخش کاستی دارند.
7 – هوش ورزشی یا فیزیکی
این هوش توانایی استفاده درست از بدن و حرکات بدن است. در حقیقت، ورزشکاران ماهر، هوش جسمی بالایی دارند. هوش بدنی توانایی بالا و پیچیده ای محسوب می شود، زیرا نیازمند محاسبات زیاد، حرکات هماهنگ، تعادل ظریف، وضعیت مناسب اندام و فضاسازی در جهت هماهنگی با بدن شخص است.
8 – هوش حسی
منظور از این هوش، توانایی استفاده از حواسی مانند بینایی، شنوایی و بویای است. بسیاری از ما توانایی استفاده کامل از حس خود را نداریم. می بینیم، ولی مشاهده نمی کنیم؛ می شنویم، ولی گوش نمی دهیم؛ و لمس می کنیم، اما احساس نمی کنیم. ما در فضایی مه آلود زندگی می کنیم. برای آزمون این گفته یک چشم خود را ببندید. ملاحظه کنید با یک چشم چه میزان کمتر می بینید. متاسفانه، بیشتر اوقات ناخواسته این کار را انجام می دهیم. ما برای مدیریت محیط از حس های خود به طور کامل بهره نمی گیریم.
9 – هوش معنوی
این هوش توانایی به وجودآوردن زندگی متعادل با جهان، طبیت و محیط اطراف مان است.
10 – هوش خلاقانه
توانایی توجه به موضوعات، اتفاقات و مسائل به شیوه ای کاملا تازه و بدیع حاصل این هوش است. افکار خلاق در مقابل افکار متعارف قرار می گیرند. گاهی بعضی از راه حل ها تنها می تواند از یک ذهن خلاق نشات بگیرد. وقتی می گوییم مشکلی قابل حل نیست، منظورمان این است که مشکل از طریق منطق متعارف قابل حل نیست، اما شاید این مشکلات با رویکرد متفاوت به مشکل قابل حل باشد.
11 – هوش موسیقی
این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی، افرادی که داری هوش بالای موسیقی هستند نسبت به یادگیری موسیقی و ترتیب صداها بسیار جالب عمل می کنند و به راحتی توانایی مرتب کردن صداها جهت ایجاد یک صدا و موسیقی دلنشین را دارا هستند .
12 – هوش هوش ها
توانایی استفاده از سایر هوش ها و قابلیت استفاده از شیوه ای هدفمند، حاصل این هوش است. هیچ یک از ما سطوح کافی از این هوش را نداریم. بسیاری از ما حتی آنچه را که کسب کرده ایم نمی شناسیم. بسیاری با استعدادند و توانایی فوق العاده ای دارند، اما به ندرت به طور کامل از آن بهره می برند. اغلب مردم اولویت ها را نادیده می گیرند و زمانی طولانی را روی موضوعات ناچیز و بی نتیجه تلف می کنند.
آزمون های IQ
خب حالا به بحث اول برمی گردیم یعنی IQ یا ضریب هوشی، در اینجا سوالی که مطرح می شود آن است که IQ به کدام هوش برمی گردد؟ آیا موفقیت افراد به IQ بستگی دارد، آیا افراد از همه ظرفیت های هوشی خود استفاده می کنند؟ آیا تفکیک افراد به باهوش و کم هوش یا به اصطلاح انتخاب افرادی به عنوان افراد دارای استعداد درخشان می تواند در پیشرفت تحصیلی آنها موثر باشد؟ آیا نفرات اول آزمون های دشوار مانند المپیادها و کنکور در آینده موفق تر از دیگران خواهند بود؟
الف: بگذارید برای جواب به سوالات بالا از یک تجربه عملی بگویم. حدود 2 سال پیش با کودکی که در آزمون ورودی استعدادهای درخشان مردود شده بود آشنا شدم و تصمیم گرفتم تحقیقی را انجام دهم. بنابراین سوالات یک آزمون ورودی استعدادهای درخشان را به کودک دادم و مشاهده شد کودک کمتر از 30 درصد سوالات را پاسخ صحیح می دهد. سپس به مدت 4 ماه متدهای حل مساله چندین آزمون به کودک آموزش داده شد و مشاهده شد کودک به را حتی بیش از 75 درصد سوالات آزمون های مشابه را پاسخ می دهد!
نتیجه تحقیق: عدم قبولی کودک در آزمون استعدادهای درخشان عدم استعداد یا کمبود ضریب هوشی نبود بلکه به علت عدم تمرین هوش عددی کودک رشد خوبی نداشت. (توجه: معمولا تست های هوشی مختلف بر مبنای هوش عددی طراحی می شوند.)
ب: تاکنون افراد زیدی را دیده اید که در شغل خود بسیار هوشمندانه عمل می کنند. آنها احتمالا نفرات اول کنکور و المپیادهای علمی نبوده اند ولی در زمینه فعالیت خود بسیار باهوش هستند. به طور مثال بسیاری از قهرمانان ورزشی المپیک اصلا نتوانسته اند وارد دانشگاه بشوند ولی از هوش فیزیکی فوق العاده ای برخوردارند.
نتیجه: عدم موفقیت در آزمون های دشوار المپیادهای علمی و کنکور و... نشانگر پایین بودن هوش افراد نیست.
ج: آزمون های IQ و کلامی براساس تفکر و منطق متعارف است. در تفکر و منطق متعارف برای هر پرسش تنها یک پاسخ وجود دارد. اگر شما آن پاسخ خاص را بدهید، نمره می گیرید. تفکر خلاق یعنی دادن پاسخ های متفاوت؛ پاسخ هایی که از روی عادت به ذهن ما نمی آیند. افراد خلاق اغلب به پاسخ هایی فکر می کنند که برای دیگران نامعقول و عجیب است. در نظر برخی از تئوریسین های خلاقیت شناسی، خلاقیت امری فردی است که حاصل تفکر واگرا مقابل تفکر همگراست.
نتیجه: آزمون های IQ نمی تواند مشخصه خوبی برای سنجش خلاقیت افراد باشد و در بسیاری از موارد مشاهده می شود افراد خلاقی وجود دارند که حتی تحصیلات دانشگاهی ندارند. من مخترعین بسیاری را می شناسم که اختراعات جالب و خلاقیتی دارند ولی توان حل کردن تست هوش ساده را نیز ندارند!
د: چند سال پیش محققان آزمایشی را انجام دادند و نتیجه گرفتند افرادی که ضریب هوشی پایین تری نسبت به دیگران دارند اگر تحت آموزش اساتید مجرب قرار بگیرند می توانند پیشرفت چشمگیری در مقایسه افرادی که آموزش نمی بینند داشته باشند.
سوال: «عدد IQ چه کاربردی دارد؟»
البته همان طور که بحث شد چون هوش انواع مختلف دارد ممکن است فردی در یک یا چند نوع هوش تیزهوش یا نابغه باشد ولی در هوش های دیگر عادی یا حتی فقط آموزش پذیر باشد. به طور مثال شخصی شاید سخنران خوبی باشد یا دارای ارتباطات اجتماعی بسیار عالی باشد ولی در هوش بدنی بسیار ضعیف باشد و حتی نتواند ضربه ای ساده به توپ بزند یا شخصی موسیقیدان بسیار ماهری باشد ولی حتی نتواند یک خط نامه ساده بنویسد و یا درست صحبت کند آن چه مسلم است اگر شخصی در همه زمینه ها دارای هوش پایینی باشد یا به طور کلی دارای IQ گیاهی و تربیت پذیر باشد نباید انتظار پیشرفت تحصیلی را از این شخص داشت یا به عبارت دیگر عقب ماندگان ذهنی شامل آموزش های پیشرفته نمی شوند و از افراد دیرآموز نیز (IQ=75) نمی توانیم توقعات زیادی داشته باشیم ولی در مورد افراد عادی باید بدانیم در یک یا چند هوش این افراد استعداد جهش و نبوغ را دارا هستند و جای نگرانی نیست.