چطور فکر کنیم، تا به آرزوها و خواسته هایمان برسیم
شخصی را ملاقات می کنید که به نحو چشم گیری موفق است. بعد می فهمید هم سن و سال شما یا حتی جوان تر از شماست
یا اتفاقی یکی از هم کلاسی های قدیمی خود را می بینید و متوجه می شوید که او صاحب تمام چیزهایی است که شما آرزویش را دارید. یا شاید در یک کتاب یا وب سایت مطلبی را درباره کارآفرینی موفق بخوانید و ناگهان متوجه شوید که او با استفاده از ایده ای که شما قبلاً در سر داشته اید به این پیروزی و سعادت دست یافته است و آرزو می کنید ای کاش شما جای او بودید.
و این بدین معنا نیست که شما ایده ندارید.
بدین معنا نیست که از استعدادها و توانایی های لازم بی بهره هستید.
هم چنین، به معنای عدم سخت کوشی یا تنبلی شما نیست.
پس چیست؟
چیست که بین افراد موفقی که به تمام خواسته ها و اهدافشان می رسند با اشخاصی که پیوسته تلاش می کنند اما هرگز کار بزرگی انجام نمی دهند تفاوت ایجاد می کند؟
خوب پاسخ درست در درون شماست. اما نگذارید سادگی آن فریبتان دهد. این همان چیزی است که ما را در بازی زندگی عقب انداخته است.
حقیقت این است که رسیدن به خواسته هایتان در این جهان تماماً به افکار شما وابسته است.
افراد موفق تنها به چیزهایی که می خواهند فکر می کنند.
به این مطلب فکر کنید : وقتی کاری مهم پیش روی خود دارید یا با مشکلی خاص مواجه می شوید، دوست دارید تمام مراحل انجام کار را بی عیب و نقص به اتمام برسانید. اما همین تمایل ممکن است باعث شود در ذهن خود بیشتر راجع به مواردی که ممکن است اشتباه شود فکر کنید؛ و بدون اینکه متوجه شوید، این طرز برخورد مانع از دستیابی به برنامه ای مفید و کارآمد خواهد شد، همانطور که شاید حدس زده باشید
این عمل شانس اشتباه انجام دادن کارها را دوچندان خواهد کرد.
اگر تمایل دارید کارهای خود را به این صورت انجام دهید باید بدانید تنها نیستید.
اگر از مردم سؤال کنید در زندگی خود چه می خواهند یا تصمیم دارند به چه اهدافی دست یابند، آن ها اغلب مقدار زیادی از زمان و انرژی خود را صرف گفتن اینکه چه چیزی را نمی خواهند خواهند کرد.
ما در زندگی خود زمان زیادی را صرف اینکه چه چیزهایی ممکن است اشتباه شود یا غلط از کار در بیاید، تلاش برای جلوگیری از وقوع این موارد و مقابله با نتایجی که نمی خواهیم، می کنیم.
مطمئناً نمی خواهیم موارد بد یا اشتباهات مهلک برایمان اتفاق بیفتند، پس باید اقدامات احتیاطی منطقی و معقول را در نظر بگیریم. اما اگر دائماً به چیزهایی که نمی خواهیم فکر کنیم، در زندگی مان بیشتر اتفاق می افتند و پیوسته آن ها را تجربه می کنیم.
بگذارید یک بار دیگر این مطلب را بگویم
چون خیلی مهم است :
فکر کردن در مورد چیزهایی که نمی خواهیم احتمال وقوع آن ها را بیشتر خواهد کرد.
و افکار ناخودآگاه شما نیز هستند، یعنی همان افکاری که شما به دنبالشان نیستید. افکار ناخودآگاه تأثیری عمیق بر روی تجربیات زندگی واقعی ما دارند.
اکثر اوقات کارهای مان را به صورت کاملاً ناخودآگاه انجام می دهیم
بنابراین آنچه در ناخودآگاه ماست دنیای ما را شکل می دهد
به عنوان مثال ترس ها و ناکامی های مان را. آیا تا به حال متوجه شده اید زمانی که امری نامطلوب یا چیزی بد اتفاق می افتد، شما به افکار منفی خود ادامه می دهید و ناگهان اتفاق بد دیگری می افتد؟
و اگر شما ترکیبی از افکار مثبت و منفی را در ذهن خود داشته باشید، آنچه تجربه خواهید کرد شرایطی بینابین از مجموع این افکار است.
اما تقصیر شما نیست.
تحت کنترل افکارمان نیستیم.
علت اصلی این است که بیشتر ما در اکثر مواقع تحت کنترل افکار خود نیستیم. در امان برنامه هایی (عادات فکری) هستیم که از دوران کودکی ما در حال اجرا هستند؛ و بدتر از، کاملاً از آن ها بی اطلاعیم.
مطمئناً، ممکن است نسبت به برخی از سطوح فکری که ما موقعیتی مشابه را بارها و بارها ایجاد می کنیم آگاه باشیم. اگر با همکاران خود مشکل داریم، تغییر شغل دردی را از ما دوا نمی کند زیرا هنوز هم تمام برنامه هایی که راجع به بی گناهی است در درون ماست.
شاید این قضیه در روابط شما نیز دیده شود؟
بعضی افراد تمایل دارند با فردی یکسان بارها و بارها قرار بگذارند و فقط هر بار ظاهر و نام شخص متفاوت است. اگر خودتان این مطلب را تجربه نکرده اید، حداقل در زندگی یکی از نزدیکان یا دوستان خود شاهد آن بوده اید.
این برنامه ها باعث می شوند با خود فکر کنیم که شخص کوچک یا ناتوانی هستیم.
ما را وادار می کنند که بپذیریم تحت کنترل افکار و ذهنیات درونی خود هستیم.
ما باور می کنیم که این تقدیر ماست و نمی توانیم سیم کشی داخلی خود را تغییر دهیم و یا هر تغییری که در پی آن هستیم در نهایت سخت یا کند خواهد بود.
فکر می کنیم افکارمان بر حسب عادت، ما را در شک و تردید نگه می دارند. در حقیقت ما در چرخه ای دورانی گیر افتاده ایم. ایده ای داریم و می خواهیم آن را به عرصه ظهور برسانیم، اما در عین حال ذهن مان پر از دلایل و بهانه هایی است که می گویند نمی توانی از عهده انجام آن برآیی. هر زمان که به این ایده فکر کنید، این دلایل و بهانه ها را بارها و بارها تکرار خواهید کرد تا این که سرانجام خود را با این بهانه های محدود کننده در زندانی محبوس می کنید.
اما راهی برای خروج از این چرخه دورانی وجود دارد.
راهی که به ما کمک می کند کنترل افکارمان را به دست بگیریم، این بهانه های محدود کننده را از بین ببریم و به زندگی سعادتمندانه و شادی که لیاقتش را داریم برسیم.
نکته طلایی : شما معمار سرنوشت خود هستید، شما پیوسته در حال خلق کردن هستید.
ذهن شما یک ماشین خلاق است به هر چه فکر کنید، به طریقی به واقعیت زندگی تان تبدیل خواهد شد
مگر اینکه این افکار را خنثی کنید یا فوراً به نحوی متضاد بیندیشید.
در هر ثانیه از روز افکار بی شماری به ذهن ما خطور می کند یا در اطراف سرمان پرسه می زنند. می دانم یک کمی ترسناک است! به هر حال، پذیرفتن این نکته که این افکار تأثیری مستقیم و ملموس بر روی زندگی ما دارند اولین قرص تلخ و ناگواری است که باید قورت دهیم.
اما تنها راهی که می تواند منجر به خوشبختی ما شود این است که مسئولیت کامل هر آنچه که در حال خلق آن در جهان خود هستیم اعم از خوب، بد و زشت را به طور کامل بر عهده بگیریم.
اگر چیزی که در زندگی خود خلق می کنید، بزرگ و عالی است، تبریک می گویم. به تفکر بر مبنای عقاید کنونی خود ادامه دهید و طرز فکر خود را تغییر ندهید.
اما اگر مسائلی در زندگی تان است که دوست دارید حل شوند یا چیزهایی را خلق کرده اید که با معیارهای شما هم خوانی ندارند، طرز فکر خود را تغییر دهید، تنها به چیزهایی بیندیشید که می خواهید در زندگی تان پدیدار شوند و برای شروع تنها کافیست مسئولیت ۱۰۰% درصد تمام جوانب زندگی تان را بپذیرید.
برخی اوقات به سختی می توانیم متوجه رابطه علت و معلولی بین افکار و تجربیاتمان شویم.
زمان می برد تا فردی نسبت به این مطلب آگاه و هوشیار شود
و اگر برای نخستین بار است که چنین مقاله ای را می خوانید، احتمالاً باید چندین بار آن را در موقعیت های مختلف مطالعه کنید تا بتوانید بر مبنای آن زندگی کنید و حقیقت موجود در آن را درک کنید.
نگران نباشید، مشکلی نیست
تمام یادگیری در این سطح تجربی است بهتر است به جای اینکه تنها آن را به عنوان یک نظریه فکری بپذیرید. به خودتان فرصت دهید تا این مطالب را در واقعیت تجربه کنید و درستی آن را به خود ثابت کنید.
نظریه قادر نیست زندگی تان را تغییر دهد.
تا زمانی که مطالب تئوری به عمل تبدیل نشوند، سودمند نخواهند بود.
اجازه بدهید در مورد اینکه چطور می توانید با استفاده از این بینش تغییرات ملموس و بزرگی برای رسیدن به موفقیت در زندگی خود ایجاد کنید، صحبت کنیم